خانهی دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخهی نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
« نرسیده به درخت،
کوچهباغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازهی پرهای صداقت آبی است.
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در میآرد،
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فوارهی جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانهی نور
و از او میپرسی
خانهی دوست کجاست.»
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه من عاشقه سهرابم
اگه میشه از شعرای سهراب بیشتر تو وبلاگتون بنویسید ممنون
سلام من داشتم توی وبلاگها می چرخیدم که وبلاگ شما رو دیدم خیلی خوشگله همه صحفاتشم خوندم عالیه فقط اگه.......... ولش کن حتما خودتون رفع خواهید کرد
ممنون
سلام چطوری خوبی خیلی می بخشید من همیشه مزاحمتون میشم اخه امشب عید دلم نیومد بهت تبریک نگم
عیدت مبارک
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
سلام خوبین؟
ببخشید که خیلی دیر به دیر میام به وبتون سر میزنم!!!!
من عاشق شعر های سهرابم مخصوصا همین شعری که نوشتید(خانه دوست کجاست) همینطور شعر غربت(ماه بالای سر آبادی است اهل ابادی در خواب...)
ممنون...
من ۴شنبه ساعت ۱۰:۱۵ منتظرتم ...
راستی یادم رفت اعیاد بزرگ شعبانیه را تبریک بگم امیدوارم از این ماه پر برکت بتونیم نهایت استفاده راببریم;التماس دعا