لالایی

لا لا لا لا یی

لالایی

لا لا لا لا یی

بدون شرح

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارق از جام دستش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق٬دل خونم مکن٬من که مجنونم٬تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم٬این تو و لیلای تو٬...من نیستم!

گفت ای دیوانه لیلایت منم٬در رگت پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی٬ من کنارت بودم و نشناختی...  

 

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ق.ظ http://deleman43.blogsky.com/

یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم
سلام دوست عزیز
با افتخار لینک میشوید

تشکر

پارمیدا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام صابر عزیز خیلی عالی بود خیلی

سارا پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ

پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت


دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی

دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس

چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

زیبا بود.متشکر

سارا پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:32 ق.ظ

خواهشات..

پارمیدا جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ق.ظ

بیچاره مجنون این شعر از مولاناست؟

والا نمیدونم

فروغ دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ق.ظ http://5nafar.blogfa.com

اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی
خرم کند چمن را باران صبحگاهی
عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم
دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی
چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز
صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی
داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی؟
مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی؟
ای گریه در هلاکم هم عهد رنج و دردی
وی ناله در عذابم همراز اشک و آهی
چندین رهی چه نالی از داغ بی نصیبی؟
در پای لاله رویان این بس که خاک راهی

رهی معیری

پارمیدا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:54 ب.ظ

یک هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه.تبر ما انسانها باورمونه نه ارزوهامون

سمیرا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ http://melodrama-melody.blogfa.com

سلام
بعد از مدتها دوباره اومدم نت
وبلاگت قشنگ شده مثل همیشه
موفق باشی

★MÄJHõL★ چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:19 ب.ظ http://darhamghati.blogfa.com

داداش خیلی زیباااااااااا بود
منم آپم
دوس داشتی سر بزن

Ok

★MÄJHõL★ چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ب.ظ http://darhamghati.blogfa.com

مرد از خدا پرسید : چرا زن را زیبا آفریدی؟
خدا پاسخ داد : تا تو فریبش را بخوری
مرد پرسید : پس چرا ناقص العقل آفریدی؟
خدا پاسخ داد : تا فریب تو را بخورد
[نیشخند]
عید های سریالی هم مبارک

★MÄJHõL★ یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ب.ظ http://http://darhamghati.blogfa.com/

سلام
من میام
کامنت میزارم
دعوتت میکنم
نمیای عب نداره
خیالی نیس
آپ زیبایی بود
بای

n.373 یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.narsis73.blogfa.com


چرا نصفش ؟

می دونید شاعر این شعر کیه؟

داخل نظرات نوشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد