لالایی

لا لا لا لا یی

لالایی

لا لا لا لا یی

مادر



لطافت دستانت را هیزم و طناب از بین برده است
توانت را نشا و خرمن گرفته است

یک دم در این دنیا راحت نیاسودی
تلاش در صحرا عمر تو را گرفته است

ای مادر! من به فدای تن خسته ات
ای مادر! من به فدای بوی پیراهنت

گهواره ام را تاب می دادی 
شبها بخاطر من نمی خوابیدی 

تا صبح برایم لالایی خواندی
برایم آرزوهای بسیار داشتی 

روی دوش تو هیزم است  
دستانت پر از پینه است 

تمام تنت خسته است
چشمانت پر از اشک است 

خورشید با تمام عظمتش به اندازه ی یک گوشه از دل تو نمی شود 
من به فدای تو
بهار با تمام رنگارنگی اش بنفشه های دست تو نمی شود
من به فدای تو

ببینید:
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد