لالایی

لا لا لا لا یی

لالایی

لا لا لا لا یی

گل نازم


لا لا لا لا گلِ نازم ، گلِ پر پرنخور غصه نشسته پیش تو مادر
چرا موهات پریشونه؟
چرا لبهات پر از خونه؟
چرا اینجا عروسکها شکسته؟
کی چشم ناز و پر خوابتو بسته؟
لا لا لا لا گلِ خسته، گلِ پونه
کجاست بابا؟ چی شد رویا ،کو خونه؟
لا لا لا لا گـلِ آرومِ بی بـونه
بدون تو چشام اشکه، دلم خونه
لا لا لا لا بخواب ای غنچه پاک
بخواب آسوده در گهواره خاک
بخواب آروم گل سرد و کبودم
که ای کاش قبلِ تو اینجا نبودم
لا لا لا لا گلِ قرمز… گلِ زرد
شدم از دست تقدیرم پر از درد
لا لا کردن دیگه بسه گلِ چایی
بخند مادر که تو دردانه مـایی
بدون تو حرامم باشه خندیدن
برایم تلخ باشه روز خوش دیدن
گلِ میخک ، گلِ خوشبوی بی خار
صـدایم کـن بـرای آخریـن بار
نخـواب شیرینکِ معصـوم و بی کیـنم
بذار بازم ز چشمانت هزاران بوسه بر چینم

میم

میم مثل ماه

میم مثل مریم

میم مثل مادر

کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم چقدر مث بچگیهام لالاهیاتو دوست دارم

سادگیهاتودوست دارم خستگیهاتو دوست دارم چادر نمازو زیر لب خداخداتو دوست دارم

کاشکی رو طاقچه ی دلت آیینه و شمعدون میشدم

تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم

کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم

یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم

لالایی لالایی لا لالا

بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمرم

لالایی لالا لا لالا

پیشم بمون که تا ابد دنیارو با تو دوست دارم

دنیا اگه خوب اگه بد با تو برام دیدنه

باغ گلای اطلسی با تو برام چیدنیه

لالایی پراکنده

دیدم امروز نم نم بارون میاد گفتم یه لالایی بارونی بزارم


لالا ، لالا ، لالایی لالایی ، لا لا، لا لا
ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن دلم تنگه ، دلم تنگه

بخواب ای دختر نازم به روی سینه بازم
که همچون سینه سازم همش تنگه همش تنگه



ارتباط با بچه ها

  

ارتباط بــــــــــا بچه هــــــا



واقعیت این است که کودک از زهدان مادر با ریتم و موسیقی مونس می شود و شادی های مادر را درک می کند ؛ به ویژه می توان اذعان کرد که با شنیدن ریتم دلنشین ضربان قلبِ مادر ، موسیقی را قبل از تولد می آموزد. این است که مادران در همه دنیا برای بچه های خود از همان بدو تولد لالایی می خوانند و بعضاً ترانه ملی و محلی سرزمین خود را زیر لب زمزمه می کنند ؛ با وجود این که بچه ها از معانی این لالایی ها سر در نمی آورند ولی از موسیقی و شکل شاعرانه آن لذت می برند.

ادامه مطلب ...

لالایی میخوانم آرام بخواب

 

بی شک همه ما وقتی بچه بودیم مادرهایمان برایما لالایی خواندد..لالایی هایی که هنوز هم به یاد داریم و همیشه با به یاد آوردنش نوعی خوشحالی ذات نصیب ما می شود..

مادران ما ناخودآگاه برای ما لالایی می خواندد،بدون اینکه از وزن و قافیه چیزی بدانند اما همان اندازه که نوعی آهنگ درونی هدایتشان می کرد کافی بود..

در واقع لالایی ها آغاز گر ادبیات زنانه بوده اند که در پای گاهواره بچه هایشان شروع کرده اند و این زبان نسل به نسل انتقال یافته و همه ما بدون شک در مورد آن چیز هایی می دانیم..مادران ما با خواندن لالایی گاهی برای ما سربلندی آرزو می کردند و گاهی سلامتی و بعضی اوقات هم همراه لالایی ها خودشان را فدای ما می کردند!!


ادامه مطلب ...