لالایی

لا لا لا لا یی

لالایی

لا لا لا لا یی

صدای عشق

سایه خود را از سر من بر مدار

بی قرارم ٬ بی قرارم ٬ بی قرار

با خود فکر میکردم تحقق رویاهایم غیر ممکن است.

اما خدا گفت :(هر چیزی ممکن است)

گم شده بودم ٬ گیج بودم ٬ فکر میکردم هیچ وقت جوابی پیدا نخواهم کرد.

اما خدا گفت:(من هدایتت میکنم)

خودم را باخته بودم ٬ فکر می کردم نمی توانم از عهده اش بر آیم.

اما خدا گفت:(تو از عهده هر کاری بر می آیی)

غمگین بودم ٬ احساس کردم زیر کوهی از نا امیدی گیر افتادم.

اما خدا گفت:(غمهایت را روی شانه های من بریز )

فکر کردم نمی توانم ٬ من آنقدر باهوش نیستم.

اما خدا گفت: (من به تو خرد لازم را میدهم )

بار گناهانم رنجم می داد ٬ برای کارهای بدی که کرده بودم

 از خود عصبانی بودم.

اما خدا گفت:(من تو را می بخشم)

از خودم بدم می آمد ٬ فکر می کردم هیچ کس مرا دوست ندارد.

اما خدا گفت:( من به تو عشق می ورزم )

گریه می کردم ٬ زیرا تنها بودم .

اما خدا گفت:(من همیشه با تو هستم

در روزهای طوفانی زندگی نا خدا بودن مهم نیست

با خدا بودن مهم است.

عزیزتر از هر چه هست دوست تر دارمت.

گفتم خدای من دقایقی بود در زندگانیم که هوس میکردم سر سنگینم را که پرازدغدغه های دیروز بود و هراس فردا برشانه های صبورت بگذارم آرام برایت بگویم و بگریم...درآن لحظات شانه های تو کجا بود؟

ندایی آمدکه: عزیزتر ازهرچه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر پروردگار تکیه کرده ای و پروردگارت خود را آنی از تو دریغ نکرده است. پروردگار همچون عاشقی که به معشوق خود مینگرد با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته است.

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آنهمه دلتنگی اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشکهایت به پروردگار رسید و او آنها را یکی یکی بر زنگارهای روحت ریخت تا باز هم از جنس نور باشی و از احوال آسمان. زیرا تنها اینگونه میشود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر ان چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشتی؟

گفت: بارها صدایت کردم و آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمیرسی و اما تو هرگزگوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد پروردگار بود که: عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آنهمه درد در دلم انباشتی؟

گفت:روزیت دادم تا صدایم کنی چیزی نگفتی... پناهت دادم تاصدایم کنی چیزی نگفتی...

آخرتو بنده من چاره ای نبود جز نزول درد...و تنها اینگونه شد که تو صدایم کردی.

گفتم:پس چرا همان باراول که صدایت کردم درد را ازدلم نراندی؟

گفت:اول بار که گفتی خدا...من آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم. تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر... من میدانستم که تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی و گرنه همان باراول دردت را دوا میکردم.

گفتم: مهربان ترین خدا دوست دارمت.

گفت:عزیزتر از هر چه هست دوست تر دارمت.

گل و لالایی

لالایی خواب و بیداری

حدیث عشق تو تو بی خوابی

لالایی مرگ و خاکستر

گل مرگ و نگاه تر

لالایی کودک فردا

کنار مردم بی سر

لالایی خونه ها گوره

پر از سنگ و کلوخه

لالا تو سفره ها نون نیست

دلا اسیر بارون نیست

لالا گل های پژمرده

تو صحرای ترک خورده

لالایی ضجه و شیون

لالایی خواب مرگ آور

گل بادوم گل پسته

پر از حرفای سر بسته

گل نعنا توی صحرا

پر از حرف های بی فردا 

 

منبع:  

http://mineone.blogfa.com 

 

لالایی گیلان

گیلانی ها دو نوع لالایی دارند، یکی «گاره سری» لالایی هایی که بر سر گهواره (گاره) خوانده می شود و دیگری «هلونه گردانی» ترانه هایی که بر سر هلونه (ننو) خوانده می شود.
بخشی از ترانه ها و آوازهای محلی برگرفته از لالایی های مادران و زمزمه های زنان گیلانی به هنگام کار در مزارع برنج و باغات چای است، و این جایگاه زنان گیلک را علاوه بر سایر بخش های فرهنگ وتاریخ گیلان ، در موسیقی گیلان بیش از پیش نمایان می کند.
باید به این نکته اشاره داشت که لالایی در آهنگ و ریتم و حتی در مضمون چون تمام "ترانه ها ی کار" است. ریتمش در متر آزاد برای کاستن ازطول مدت کار و خستگی ناشی از آن و آرامش بخش است مضمون لالایی ها در عین حال که به فعالیتی در حال انجام مربوط می شود بیشتر حدیث نفس مادر است و از آنجا که در لحظه های تنهایی و خلوت مادر و نوزاد ترنم می شود سخن از رنج درد ، نا امیدی ،آرزوها ورویاهای مادر دارد.دقت در مضمون لالایی های اقوام مختلف و طبقه بندی آنها می تواند ما را در شناخت فرهنگ عمومی اقوام و مردم مناطق و به طور خاص زندگی و نوع نگاه زنان آن جامعه کمک کند.

 


...لالا لای بوخوسه* می جان "روشن"

(با لالا لالایی میگفتی بخواب*.روشن جان)

بیجار-آموندرم چور.*.نوا---شون

(ای شالیزار-دارم میام-مبادا...خراب* شوی)

دره تا شالقوزه--می دونا- پاچول

(پاهایم تا زانو-توی گل ولای است)

بوخوسه مرزه سر-می پسره گول

(روی کرت شالیزاردسته گلم بخوابه)

تی لالا-گفتنم- لبریزه خواب بو

(لالایی خواندنت خواب آور بود)

هزار وار-بختراز گهواره تاب بو ...

(هزاربار بیشترازتاب دادن گهواره)

"زنده یاد شیون فومنی"

 

از وبلاگ گیلان

.....

سینه مال آمال درد است خدایا مرهمی. دل زتنهایی به جان آمد خدا یا همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو. ساقیا جامی به من تا بیاسایم دمی در طریق عشق بازی امن و اسایش خطاست. ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی